مترسک داداش میشه برگردی؟

اولین سال های وبلاگ نویسیمو یادمه. وبلاگ نویسی نبود در واقع. کپی پیست کردن نوشته های طنز بقیه بود اونم بدون رعایت کپی رایت. دوس داشتم مث اون هایی که وبشونو میخونم رفیق وبلاگی داشته باشم. و هیچوقت هم نداشتم البته. یه چن وقتی گذشت خونه بلاگفامو سیل با خاک یکسان کرد. اومدم بلاگ. حالا دیگه دزد نوشته های بقیه نیستم. حالا رفیق های خودمو دارم. میخونمشون و دوسشون دارم. ولی چرا همه کم کم دارن میذارن و میرن؟
مترسک اولین کسی بود که برای این وب کامنت گذاشت. رفتنش عجیب بود. راستش اولش با خودم گفتم به دو روز نکشیده برمیگرده. تو وبش همین چند وقت اخیر یه بخش راه انداخته واسه گرافیایی که میسازه. یا دو روز قبل رفتنش تو چالش وبلاگی شرکت کرده. پس یهویی رفته. از این رفتن هایی که احساسیه. از اینا که بر میگرده.
۳:)
یا فاطمة الزهراء ۲۴ آبان ۹۵ , ۱۸:۵۸
اصلا مگه دست خودشه برنگرده؟ 
ان شا للّه رفته کربلا میاد

ایــــــــــشالــــــــــا

:)

از این رفتنا که بوی رفتن میده :| :( ای کاش برگرده... 

کاش..

هَشت حَرفی ۲۶ آبان ۹۵ , ۱۷:۴۸
من کلاس پنجم ابتدایی شروع به نوشتن تو بلاگفا کردم و تازه سوم دبیرستان یعنی 16 یا 17 سالگی تونستم  دوست پیدا کنم و الان 21 سالمه. دوست هایی پیدا کردم که هنوز بعد این سال ها باهم دوستیم و حتی بعضی هاشون رو یک بار هم ندیدم همه ی اونا دیگه وبلاگ نویس نیستن و رفتن. بعضی هاشون حتی ده سال از من بزرگ ترن. وبلاگ نویسی همینه، به خصوص حالا که مثل یوزپلنگ ایرانی داره منقرض میشه :)

5 ابتدایی؟ 

من اون موقع نمیدونستم وب چی هس اصن!
گفتی یوز پلنگ داغ دلم تازه شد اصن.
هی تو این مدرسه میگفتن اکوسیستم رو زندگی آدما تاثیر داره، من باورم نمیشد.
شاید هم کمبود آب داره این رفتن ها رو تشدید میکنه!
خدا عالمه.
:)

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان