دختر خوب مامان و بابا

امشب که نشسته بودیم دورهمی عکس های دبیرستانشو نگاه میکردیم
تازه فهمیدم چقدر اشتباه کردم
تمام تلاشم تو این سالها این بود دختر خوب مامان بابا باشم
اگه کلاس نداشتیم باید اونقدر تو مدرسه منتظر میموندم تا یکی بیاد دنبالم
وقتی همه میرفتن دریا من جرات اینکارو نداشتم
هنوزم که هنوزه همه میرن بیرون تفریح، دورهمی، جشن تولد، برج، دریا،پارک، کافه. اما من نمیرم
حسرت خوردم
خیلی، خیلی زیاد
از اونهمه خاطره ای که میشد داشت.
از اون همه خوشی که میشد گذروند.
و من فقط تلاش کردم دختر خوب مامان بابام بمونم.
۳:)
یاسر امیری ۱۱ آذر ۹۵ , ۲۲:۵۹
این دو تا چه منافاتی با هم داره ؟ دختر خوب بودن و تفریح کردن ؟

دختر خوب بودن ینی به تمام حرف های پدر و مادر گوش دادن

بستگی به خونواده هم داره و طرز فکرشون
مثلا پدر و مادر من بد میدونن دختر با رفیقش بره بیرون!
تو دنیای امروز یه چیز عجیبه
وقتیکه دختر پسرا اکیپی یا حتی دونفره میرن بیرون
این یه مثالش بود.

چرا واقعا ، خاطره میخوای من ،
من بچه شیطون و خاطر سازی بودم ، به نحوی که هنوز بهم میخندند
اصلا یه جورایی روان شاد کن بودم

بچگی من هم همینطور

البته اذیت کن بودم
از اینا که هنوزم یاد و خاطره اش حرص بقیه رو درمیاره.
همشم از رو بچگی و سادگی بوده
نه از قصد.
با این حال بین تمام خانواده شیطنتم معروفه.
جالب اینجاست که هر عضو جدیدی هم به خونواده اضافه میشه 
از سر تا ته شیطنت ها رو براش تعریف میکنن
آبرو مابرو پر.

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان