این قسمت: سحری

-منو سحری بیدار کن
+نمیشه بیدارت کرد لگد میزنی
-من که یه ساله لگدت نزدم اصلا
+واسه اینه که یه ساله بیدارت نمیکنم!
۵ لایک :)

از سری مکالمات ۲ خواهر

-منحرف
+باشه تو رو به راه، از راه در نرفته.
-سر به راه منظورته؟ :))
۴ لایک :)

مادری دارم بهتر از برگ درخت...

-زنگ بزن به مامان ببین کجاس
+ول کن الان دو تا فحش میده بعد میگه به کوثر بگو بهت بگه درستو بخون بعدم قط میکنه
۱ نظر ۴ لایک :)

از سری کرامات شیخنا...

+ آجی تو که انقد بدبخت نبودی
من یه سکه پونصدی و یه سکه دیویستی دارم
میخوای؟
۳ لایک :)

اشکلاف دان یا یه همچین چیزی!

- دیروقت بود. دختره با یه پیراهن دکلته قرمز برگشته بود خونه. مامانش از ناراحتی غش کرد.
+ وا! چرا؟
- بس که مامانش گه و گیر بود.
+ فحشتُ پس بگیر، که بگم شبیه مامانای خودمونه!!
۱ نظر ۳ لایک :)

یک شیشم ساعت!

+اووووف خسته شدم امروز 2 ساعت آشپزی کردم
-منم که پا به پای تو تو آشپزخونه بودم
البته جز اون 10 دیقه ای که دسشویی بودم!
۱ نظر ۲ لایک :)

به نام خودش

- از امروز با خدا قهرم
+ برو بابا مسخره، واقعا؟
- به خدا
+ :|
۱ لایک :)

مکالمه ۱۲ ساله ی هفته آخر شهریور!

- این چیه خریدیم؟ سایز توعه. اصن ۵ تای من توش جا میشه. مامان آستیناشو ببین تو رو خدا!

+ خوبه خوبه. اولین سالیه که مانتو اندازته

* مانتو مدرسه اس؟ چرا انقد تنگه کوثر؟

- تنگه این بابا؟!

:|


( این نهضت ۵ سال دیگه هم ادامه داره! )

۲ نظر ۱ لایک :)

قدیما میگفتن فقط یکمی کور رنگ تر از خانومان!

- این چیه رو سرت؟
+ تاج
- نه تاج نیست. شبیه تسبیحه.
+ تسبیح چیه؟ تاجه. تاج گل!
۲ لایک :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان