بانوی لبخند

 تراویده های مغزی یک دخترک لبخند به لب

یهو یادم افتاد/ قسمت اول
عید بود
دوتایی نشسته بودیم
داشتیم از پنجره بیرونُ می دیدیم
که یهو گفت:
جوون چه پسریه
گفتم:
مردشور اون چشای کور بی عینکتو ببرن
پسر عمه اته!!
بانوی لبخند ۲:)
نظرات (۲)
یک آشنا ۱۹ آبان ۹۵ , ۱۳:۵۰
خخخخخخخخ ، داد و بیداد از دست آستیگماتیسم :/

واقعا واقعا

گم نام ۱۹ آبان ۹۵ , ۱۴:۱۸
حالا اینکه پسر عمه اش بوده مهم نی
اینکه تیکه انداخته به یه پسر مهمه
والا دیگه ما آقایون امنیت نداریم
دوره آخر زمون شده :)

مهمه برادر من مهمه

پسره از ایناس که با یه کلمه تا فیها خالدون آدمو میسوزونه
شانس آورد من از این خاله زنکا نیستم

+آخرالزمون شدن رو قبول دارم!

درباره من
موضوعات
معجزه :) (۴)
روزمرگی :) (۵۳)
راز مگو :) (۱۵)
دور دور :) (۴)
حال خوب :) (۴۳)
مثبت منفی :) (۹)
آروم باش :) (۳۲)
کنکور لعنتی :) (۱۱)
شمام ببینید :) (۲)
یهو یادم افتاد :) (۲)
آقای خدا :) (۲)
هییَه >:( (۱)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان