یک عاشقانه ساده

عروسی پدر زن عموم بود
مراسم تو یه حیاط نسبتا کوچیک بود
یکی از مهمونا شروع کرد به رقص
اینقد رقصید تا اینکه زنش اومد وسط
سر و صورتش رو بوسید
اون عشق اونقد قشنگ بود که دور و بری ها بعد از مرگ داماد اون مراسم؛ هنوز هم اون خاطره رو فراموش نکردن.
۱:)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان