سرهمی درهم آخر شبی...
روزها به طرز عجیبی سخت میگذره
نمیشه یه خوشی بیاد و یه غم نباشه پشت بندش
حتی اگه موضوعی برای نوشتن هم باشه حالش نیست.
+و مارشمالویی که تقریبا دست نخورده وسط اتاق مانده...
نمیشه یه خوشی بیاد و یه غم نباشه پشت بندش
حتی اگه موضوعی برای نوشتن هم باشه حالش نیست.
+و مارشمالویی که تقریبا دست نخورده وسط اتاق مانده...