دخترک از همیشه اش تنها تر و بی حال تر بود.
روزها به مزخرف ترین حالت ممکن میگذرن
ماکسیمم 7 ساعت میخوابم از 2 تا 9
وقت کتاب خریدن دارم و پولشو فعلا خوندنشو نع
درد مزخرف دوش راستم دوباره برگشته
بارون میزنه و شمعدونی جلوی در شیشه ای داره نفسای آخرشو میکشه
ماکسیمم 7 ساعت میخوابم از 2 تا 9
وقت کتاب خریدن دارم و پولشو فعلا خوندنشو نع
درد مزخرف دوش راستم دوباره برگشته
بارون میزنه و شمعدونی جلوی در شیشه ای داره نفسای آخرشو میکشه
پس لرزه های 93 متناوبا میره و برمی گرده.